صلح فرما (تَ بَ) صلح فرماینده. امرکننده صلح. وادارکننده به آشتی: بی زری داشت ترا بر سر جنگ صلح فرمای تو زر بایستی. خاقانی. رجوع به صلح شود ادامه... صلح فرماینده. امرکننده صلح. وادارکننده به آشتی: بی زری داشت ترا بر سر جنگ صلح فرمای تو زر بایستی. خاقانی. رجوع به صلح شود لغت نامه دهخدا
صلح فرما امر کننده صلح، وادار کننده به آشتی ادامه... امر کننده صلح، وادار کننده به آشتی تصویر صلح فرما فرهنگ لغت هوشیار